کد مطلب:9119 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:715

چگونه در پناه قرآن باشيم؟
مقاله
چكيده



دو سوره ناس و فلق" معوذتان يا معوذتين" ناميده مي شوند. زيرا از ويژگي هاي اين دو سوره، اين است كه با خواندن اين دو سوره مي توان خود يا كس ديگري را " تعويذ" كرد.



تعويذ يعني در پناه قراردادن، دفع شر كردن و حفظ نمودن. به عبارت ديگر، خواندن اين دو سوره باعث دفع بعضي از شرور و آفات خواهد شد. و مُعوذ، اسم فاعل تعويذ و به معناي تعويذ كننده، در پناه قرار دهنده و حفظ كننده است.



كليد واژه ها:



كلمه"رب" به معناي" مالك و صاحب اختيار" است. مثل" رب البيت"؛ يعني صاحب و مالك خانه و لزوماً به معناي" پرورش دهنده" است.



" خناس" يعني " آن كه خود را بسيار عقب مي كشد و پنهان مي شود." در روايت آمده است كه: شيطان بيني خود را بر قلب انسان مي گذارد ( به سراغ انسان مي آيد)، ولي وقتي اين انسان به ياد خدا افتاد، خود را عقب مي كشد و مخفي مي شود" فاذا ذكر الله خَنسَ"(علل الشرايع/ ص 526). لذا شيطان، خناس ناميده شده است. يعني بسيار عقب نشيني كننده و پنهان شونده.



آشنايي با كلمات و نيز الگوهاي زباني به كار رفته در قرآن كريم، در فهم معاني ظاهري اين كتاب مقدس، نقش بسيار مهمي دارد، ولي متأسفانه عربي آموختگان كشور ما، از زبان عربي، بيشتر با قواعد آن، اعم از صرف يا نحو، آشنايي دارند و از لغت و نيز" الگوهاي جمله" (SENTENCE STRUCTURE) عموماً غافلند.



در اين مقاله سعي خواهد شد، به خواست خداوند متعال مختصري درباره ريشه يابي لغات سخن گفته شود.



بحث را از سوره مباركه" ناس" شروع مي كنيم . البته در آغاز و پيش از شروع توضيح واژه ها و مفردات اين سوره، بي مناسبت نيست درباره نام ديگر سوره ناس كه در واقع نام مشترك دو سوره ناس و فلق است توضيح مختصري بدهيم.



دو سوره ناس و فلق، معوذتين يا معوذتان- با كسر واو(رازي/461)- نيز ناميده مي شوند. معوذ اسم فاعل از تعويذ است. تعويذ يعني" چيزي را در پناه چيز ديگر قرار دادن". عوذه: وقاه (راغب/352) و اين دو سوره از اين جهت، معوذتين ناميده شده اند كه با " قل اعوذ" آغاز مي شوند ( ابن منظور3/499، زبيدي5/382) يعني انسان با خواندن اين دو سوره، خود را- يا كس ديگر را- در پناه خداوند قرار مي دهد. از جمله ويژگي هايي كه براي اين دو سوره، در روايت ذكر شده است، دفع بعضي از شرور و آفات است. براي مثال در روايتي از امام باقر عليه السلام، چنين نقل شده است:



رسول اكرم صلي الله عليه و آله به بيماري سختي مبتلا شده بودند و از درد شديدي رنج مي بردند، جبرائيل و ميكائيل عليهماالسلام، به خدمت ايشان آمدند. جبرائيل بالاي سر آن حضرت و ميكائيل پايين پاي ايشان نشستند. آن گاه جبرائيل با " قل اعوذ برب الفلق" و ميكائيل با" قل اعوذ برب الناس" آن حضرت را تعويذ كردند.(طبرسي10/560) يعني براي دفع شر از آن حضرت، اين دو سوره را برايشان خواندند.



و نيز نقل كرده اند كه رسول اكرم (ص) بعد از اين كه، كسي درصدد سحر كردن ايشان برمي آمد، خود را با اين دو سوره" تعويذ" مي كردند و نيز دو فرزند دلبند خود، امام حسن و امام حسين عليهماالسلام را نيز با اين دو سوره تعويذ مي نمودند.( ابن منظور 3/499)



واژه هاي سوره ناس



از بين كلمات اين سوره، سه واژه"رب"، " وسواس و وسوسه" و" خناس" را توضيح مي دهيم.



رب



" رب" را معمولاً مربي و پرورش دهنده معني مي كنيم. ولي بايد در نظر داشت كه در عربي قديم، اين كلمه بيش تر معناي" مالك" و " صاحب اختيار" را مي رسانده است. براي مثال:



الرب: المالك ( زمخشري1/10)



رب كل شيء: مالكه ( رازي، 228)



الرب هو الله عزوجل، هو رب كل شيء اي مالكه ( ابن منظور1/399).



رب كل شيء مالكه و مستحقه و قيل: صاحبه و يقال: فلان رب هذا الشيء اي ملكه له و كل من ملك شيئاً فهو ربه.(همان)



ربه يربه ربا: ملكه ... و انه لمربروب بين الربوبة اي لمملوك. و العباد مربوبون الله- عزوجل- اي مملوكون. (همان/400)



و نيز گفته مي شود:



لان يربني فلان احب الي من ان يربني فلان. يعني اگر فلاني مالك من بشود و من برده او گردم، برايم محبوب تر است تا فلاني مرا مالك گردد و مرا برده خود كند.( ابن منظور 1/400، زمخشري1/10).



يا در داستان اصحاب فيل آمده است كه وقتي ابرهه به اطراف مكه رسيد و آنجا اردو زد. مردم از ترس، به كوه هاي اطراف گريختند و سپاهيان او 200 شتر عبدالمطلب را غارت و تصاحب كردند. جناب عبدالمطلب به نزد او رفت و درباره شتران خود از وي پرسيد. ابرهه گفت: فكر مي كردم تو مرد بزرگي هستي، ولي الان از چشمم افتادي. من آمده ام اين خانه را كه دين و آيين و شرافت آباء و اجدادي شما به آن بستگي دارد، نابود كنم، ولي تو به دنبال تعدادي شتر هستي كه از تو گرفته اند!



فقال:انا رب الابل و للبيت رب سيمنعه. (زمخشري4/798)، يعني گفت: من مالك شتران هستم و اين خانه هم مالكي دارد كه آن را حفظ خواهد كرد.



پر واضح است كه منظور جناب عبدالمطلب اين نبوده است كه: من پرورش دهنده شتر هستم يا شتر چرانم! و يا اين خانه پرورش دهنده اي دارد!!



پس به هر حال معناي اصلي رب،- همان طور كه در مثال هاي فوق روشن شد، عبارتست از: مالك و صاحب اختيار. پس " رب الناس" يعني " مالك و صاحب اختيار مردم"



بي مناسبت نيست در اين جا به اين نكته اشاره كنيم كه: با توجه به اين معني" رب"، " عبد" بودن، مردم و نيز تمامي آنچه در جهان است، بهتر روشن مي شود. زيرا" عبد" يعني" برده"، و" مملوك".



ما عادت كرده ايم" عبد" را به معناي" بنده" ترجمه كنيم، حال آن كه" عبد" يعني" برده"، " آن كه در مالكيت كسي قرار مي گيرد و مالك و صاحب اختياري دارد."



خداوند رب است و هر چه در آسمان ها و زمين است" عبد" و" مملوك" است." ان كل من في السموات و الارض الا اتي الرحمن عبدا"( مريم:93) و لذا وقتي انسان سر به سجده مي گذارد و مي گويد: سبحان ربي الاعلي و بحمده، چه زيبا است كه در نظر آورد، در واقع در مقابل مالك و صاحب اختيار خود، و نه پرورش دهنده خود، سر به خاك تسليم مي سايد و اظهار ذلت، كوچكي و بردگي مي كند و مي گويد:پاك و منزه و بي عيب است، مالك و صاحب اختيار من، اين برده بي مقدار، و به حمد و ستايش او مشغولم.



وسواس، يوسوس



نخست توضيحي درباره وزن اين كلمه مي دهيم: " وسواس" اسم مصدر است، ولي به خاطر مبالغه، به معناي وصفي به كار رفته است. ولي وسواس با كسر واو، مصدر است ( زمخشري4/823). به كار بردن مصدر يا اسم مصدر به جاي صفت در عربي شايع است، مثل " زيد عدل" به جاي" زيد عادل".



اما معناي آن:



" وسوسة" يعني سخن گفتن پنهاني. وسوسه: كلمه كلاماً خفيا. و نيز الوسواس: همس الصائد و الكلاب و هوالصوت الخفي



( زبيدي9/31). وسواس يعني صداي آهسته صياد و سگ هاي[او] و آن عبارتست از صداي پنهان و آهسته. مخفي نماند كه " همس" يعني صداي آهسته؛ صداي ظريف زيور آلات را نيز" وسواس" گويند(همان).



پس " وسواس" در معناي وصفي يعني كسي كه آهسته سخن مي گويد و بي سر و صدا حرف مي زند.



گويي شيطان بي سرو صدا و آرام به سراغ طعمه خود مي رود و آهسته و مخفيانه با او سخن مي گويد. و " يوسوس" نيز يعني آهسته و بي سر و صدا سخن مي گويد.



خناس



" خناس" صيغه مبالغه از ماده " خُنوس" است. خنوس يعني پنهان شدن بعد از آشكار بودن. الاختفاء بعدالظهور،( طبرسي10/559) و نيز به معناي عقب رفتن و كناره گيري كردن است." خنس" تأخر و انقبض،( زبيدي 8/268) براي اين كه به معناي ماده " خنس" بهتر پي ببريم، خوب است به آيه شريفه " فلا اقسم بالخنس" (تكوير: 15) نيز اشاره كنيم . خداوند در اين آيه به " خنس" قسم ياده كرده است. " خنس" جمع مكسر بر وزن" فُعّل، و مفرد آن:" خانس" است. مثل: ساجد و سُجّد، راكع و رُكع.



صرف نظر از گفته هاي مفسران درباره " خنس" و اين كه مراد از اين كلمه در آيه مورد بحث چيست، اگر به آيه بعدي مراجعه كنيم، درمي يابيم كه " خنس" يعني چيزهايي كه حركت مي كنند و سپس پنهان مي شوند ( الجواري الكنس). " جواري" جمع جاري، به معناي چيزهايي است كه حركت و جريان دارند. و" كنس" جمع كانس، به معناي آهواني است كه در كِناس خود مخفي مي شوند. " كناس" يعني مكان و مأوايي لابه لاي درختان كه آهو خود را در آن جا پنهان مي كند ( محمود شلتوت و ديگران2/501). پس خنس، هر چه و هر كه باشند، يكي از ويژگي هايشان پنهان شدن بعد از آشكار شدن است.



بعضي از مفسران خنس را در اين جا به معناي سياره هاي خاص دانسته اند كه پس از طلوع و سير و حركت در فلك خود، مجدداً غروب مي كنند و پنهان مي شوند (طباطبائي 20/239). پس كاملاً روشن مي شود كه : خناس يعني" بسيار كناره گيري كننده و عقب رونده يا بسيار مخفي شونده و" وسواس خناس" يعني" آن كه آهسته و بي سر و صدا و بدون جلب توجه به سراغ انسان مي آيد و با او سخن مي گويد و بسيار مخفي مي شود و عقب مي نشيند."



در روايتي از پيامبراكرم(ص) چنين آمده است:



" ان الشيطان واضع خطمه علي قلب ابن آدم فاذا ذكرالله سبحانه خنس"( طبرسي10/561) شيطان بيني(منقار) خود را بر قلب انسان مي گذارد. وقتي او به ياد خدا بيفتد شيطان عقب نشيني مي كند و پنهان مي شود.



و ظاهراً به همين خاطر، خداوند، شيطان را" خناس" ناميده است.



منابع:



1. قرآن كريم.



2. تاج العروس من جواهرالقاموس. محمد مرتضي الزبيدي، دارالفكر، بيروت، 1414ه، 1994م.



3. الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل. محمودبن عمرالزمخشري، دارالكتاب العربي، بيروت، بدون تاريخ.



4. لسان العرب، محمدبن مكرم، ابن منظور افريقي، نشر ادب الحوزة، قم، 1405ه.ق، 1363 ه.ش.



5. مجمع البيان علوم القرآن. ابوعلي فضل بن الحسن الطبرسي، رابطة الثقافة الاسلامية، تهران1417ه، 1997م.



6. مختار الصحاح. محمدبن ابي بكر الرازي، مؤسسة الرسالة بيروت، 1413ه. 1992م.



7. معجم الفاظ القرآن الكريم، مجمع اللغة العربية قاهره. محمود شلتوت و ديگران، انتشارات ناصرخسرو، قم، 1363ه.ش.



8. الميزان في تفسير القرآن، محمد حسين طباطبائي، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت، 1417ه. 1997م.



9. المفردات. ابوالقاسم الحسين بن محمد الراغب الاصفهاني، المكتبة المرتضويه، تهران، بدون تاريخ.



"دكتر حميدرضا مستفيد"، مجله گلستان قرآن